یه اتفاق ناخوشایند
دختر کوچولوی من ، تمام امید زندگی مامان و بابا. با امدنت به دنیای ما شادی آوردی .
نمیدونی چه احساس قشنگیه بودن تو در کنارمون .به لحظه لحظه زندگیمون رنگ امید بخشیدی فرشته کوچولوی من.
دختر کوچولوی من ، تمام امید زندگی مامان و بابا با امدنت به دنیای ما شادی آوردی .
نمیدونی چه احساس قشنگیه بودن تو در کنارمون .به لحظه لحظه زندگیمون رنگ امید بخشیدی فرشته کوچولوی من.
نمیتونم شاهد باشم شاهد این بی عدالتی روزگار.اینکه پرنسس کوچولوی ما جلوی چشمای ما ذره ذره آب بشه و نتونم کاری کنم.
دختر قشنگم از برج یک امسال که اون ویروس لعنتیو گرفتی تا الان که سه ماه از اون جریان میگذره تو فقط 100 گرم اضاف کردی .ملوسک مامان هر چی تلاش میکنم که غذا بخوری هیچ فایده نداره آخه نازنینم شیر من دیگه سیرت نمیکنه.
دکترت اعلام کرده که باید تلاش خودمو بکنم که به غذا بیوفتی اگه موفق نشدم باید از شیر بگیرمت . آخه مگه دلم میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیتونم مادری نمیتونم...
البته یه سری آزمایش هست که باید ازت بگیرن .
این عکسهایی که در تاریخ هر ماهگردت گرفته بودم که گویای این حقیقته