شیطنتهـــــــــــــــــــــای اینـــــــــــــــــــــــــــاز
دختر نانازم روز به روز داری بزرگتر میشی و این بالندگیرو نه فقط در ظاهر بلکه در حرکات و کارهایی که انجام میدی میشه احساس کرد و دید . از اینکه داری تند تند رشد میکنی خیلی خوشحالم ولی از اینکه این ایام شیرین گذران هستن و دیگه تکرار نمیشن افسوس میخورم... این روزهای با تو بودن پر از عشقه و من خیلی دوستشون دارم .وقتی بازی میکنی ، شیطنت میکنی دورادور نگاهت میکنم و پر از غرور میشم که تو دلیل مادر شدن منی .
یکی یه دونه مامان میخوام از شیطنت هات برات بگم تا بعدها که خاطراتتو مرور میکنی بدونی چقدر شیطون بلا بودی !
اتیش پاره مامان ! اینقدر فوضول شدی که من بایستی یکسره دنبال تو از این اطاق به اون اطاق باشم که مبادا بلایی سرت بیاد .
کوچکتر که بودی به هیچ وجه سوار روروک نمیشدی اگه میذاشتم تو روروک یکسره گریه و جیغ میزدی تا بیارمت بیرون به همین دلیل تبدیل به یک وسایله بی مصرف شده بود و منهم دادم به داداش دانیال که حداقل اون استفاده کنه...چند روزی میشه خاله و دانیال از تهران امدن پیشمون و دانیال تو روروک میشینه و تو اتیش پـــــــــــــــاره تازه میخوای روروک سواری کنی و...
جیغ و گریه که بذارمت تو روروک ! اگه بذارمت از اون طرف دانیال گریه میکنه و... نمیدونی چه اوضاع خنده داریه مامان... یه وقت سرگرم صحبت با خالهات بودم که دیدیم بـــــــــــله خانم خودش در حال سوار شدن روروکه
اینقدر تند تند باهاش راه میری !!!!!!!!! جالب اینجاست وقتی به جایی گیر میکونی مثل پیراهن بلندش میکنی و از مانع رد میشی
وقتی به فروشگاه اقاجون میریم هیچ وسیله ای نیست که از دست تو شیـــــــــــطون در امان نباشه توجه بفرما
از شیطنتهای دیگه ای که انجام میدی ، موقع غذا خوردن حتمان باید نوشابه دستت باشه ! نه اینکه بخوری بلکه درشو باز و بسته بکنی وای به روزی که بهت ندیم (البته یه حسنی که داره اینه که سرگرم میشی و غذاتو خوب میخوری)
موقع تلوزیون تماشا کردن از دستت تو در امان نیستیم مرتب تلوزیونو خاموش و روشن میکنی و یک لحظه از کنار تلوزیون کنار نمیای