اولین سفر
نارنینم دو ماه و سه روزه بودی که به اولین سفرت رفتی مادری.چون سفر طولانی بود با هواپیما رفتیم .دردت به جونم تو هواپیما خیلی گریه کردی هر کاری کردیم اروم بشی .... بابا تا لحظه اخر بیرون از سالن ایستاده بود انقدر گریه کردی که از خستگی خوابت برد نازکم.
اولین بار بود خانواده بابا میدیدنت خودتو تو دل همه جا کردی نفسم.اونجا خیلی ارومتر از همیشه بودی .وقت برگشت بابا ومامان بزرگت وعمو وعمه برات گریه کردن.