عیدانه 92
دختری مثل برگ گل زیبا و به شیرینی عسل دارمعطر احساس میدهد در من گل سرخی که در بغل دارم
روزی از باغ یاسها امد در تمامی احساس من پیچید زندگی در وجود من گل کرد
هر زمانی که دخترم خندید گاهی احساس میکنم باید فرشته ای از اسمان باشد یا خداوند نورها میخواست کوثر عاشقی روان باشد
او به من هدیه داد بال و پری که تمام تکامل من بود مادری عاشقانه ای که فقط امتیاز برای هر زن بود
شعر در حس من نمیگنجد حس مادر نوشتن سخت است دوست دارم ببینمش در اوج حس کنم تا همیشه خوشبخت است*
مامان جون فذات بشه جیگرم
امسال با وجودنازنینت خونه تکونی کردم خیییییلی سخت بود از سر و کول همه چی بالا میرفتی دنبال من راه میوفتادی و بهونه میگرفتی به هر سختی بود وبه کمک مامان جون و خاله انجامش دادیم .اخخخخخخخخ نفسم نمیدونی چقدر خوردنیییییییی شدی لوس بازیهات بیشتر شده من که دوست دارم دولوپی بخورمت عزیز مامان.
برای خرید عید که رفتیم بازار خواب بودی و تونستم خوب خرید کنم بیدار که شدی این عکسو ازت گرفتیم مامانی. گرچه بسکویتی که دستت بود بخاطر عکس ازت گرفتیم وتو